ابر بهمنی



#خلاصه_کتاب:  تولید علم و علوم انسانی 

از دکتر #ابراهیم_فیاض

بخش اول: خلاصه مقاله فرمولی برای علوم انسانی اسلامی


جهان‌بینی اسلامی= فطری

مهم‌ترین تفاوت در معرفت‌ها تفاوت در جهان‌بینی است. هر تفاوت دیگری جزئی و در ذیل جهان‌بینی است. جهان‌بینی اسلامی بر مبنای فطرت است که هدایت حضور و مالکیت دائم خداوند را علاوه بر خالقیت او شامل می‌شود


روش شناسی اسلامی= عرفی= غیر نخبگانی=غیر سکولار

این معرفت عرفی است نه نخبگانی چون همه را شامل می‌شود نه یک عده خاص زیرا آن هدایت و حضور خدایی شامل عده‌ای خاص نیست. بنابراین روش‌شناسی اسلامی نمی‌تواند سکولار باشد زیرا مردم در اسلام در زندگی روزمره خود می‌خواهند خدا را ببینند.

اصل مبنایی= عدالت

وقتی عرف و عموم ملاک شد اصل عدالت است و همه چیز حتی آزدی بر مبنای عدالت تعریف می‌شود. چون همگان حق رسیدن به خدا را دارند ظلم در عرصه فردی و اجتماعی مذموم است حتی به بهانه آزادی یا پیشرفت.


زیربنا= اخلاق

 در در غرب چون علوم زیستی مبنای دیگر چیزهاست یعنی انسان حیوانی باهوش است و طبق نطریه تکامل حق بقا با اصلح است یعنی چون هدف از زیستن تکامل است حذف شدن ضعیف‌تر طبیعی است. و علم بر اساس حیوانیت بنا می‌شود و انسانیت.


اقتصاد حیوانی اولین عرصه علم غربی

وقتی تکامل تنها مساله شد اقتصاد اولین دغدغه است و قاعده هم عرضه و تقاضا بدون هیچ قید انسانی. یعنی آزادی بدون توجه به عدالت. فرمولی برای ظلم


بازگشت به انسان در اسلام

در علوم انسانی اسلامی انسان مطرح است نه حیوان. این علوم انسان را در جایگاه خودش می‌بیند.


#خلاصه_کتاب:  تولید علم و علوم انسانی 

از دکتر #ابراهیم_فیاض

بخش سوم: مردم شناسی دینی فلسفه



فسلفه دانشی است بشری برای تنظیم دیگر دانش‌های بشری که  از منشق به عنوان روش استفاده می‌کند.

مذهب یا جهان‌پدیداری (جهان‌بینی) تولید معنا می‌کند که این معانی در دهن به مفهوم تبدیل شده و فلسفه آن را سامان می‌دهد. بنابراین فلسفه هم تابعی از دین است و هم تنظیم کننده آن با دیگر دانش‌ها.

تنظیم مذهب / دانش / فلسفه —» مردم شناسی دینی فلسفه

منطق در فرهنگ متفاوت است بنابراین فسلفه حاصل از این روش متفاوت هم با دیگر فسلفه‌ها فرق دارد. در حالی که محدود کردن فرهنگ‌ها بوسیله یک فلسفه غالب می‌تواتد شائبه وجود منطق و فلسفه واحد را بوححود بیاورد که صحیح نیست.


فلسفه غرب  یکی از فلسفه‌های موجود است که بر اساس آنچه زرتشت گفت شکل گرفت. تا پیش از زرتشت شرک ذاتی وجود داشت یعنی رودخانه / آتش و هرکدام خدا بودند اما پس از او شرک صفاتی بوجود آمد. یعنی هر چیز می‌تواند تجلی یک صفت از خدا باشد. این اندیشه بر اساس جدایی صفات الهی از ذات و استقلال آن‌ها بوجود آمد که در کلام یهود و رب آلنوع‌های یونانی و سپس در فلسفه به صورت توحید افعالی درآمد.

اومانسیم (همه کاره و فعال مایشاء بودن انسان) در واقع تجلی صفات الهی (جدای از ذاتش) در انسان است که دست خدا را بسته می‌داند و بنابراین ت را از دین جدا می‌کند تا اشراف / نخبگان به عنوان تجلی این صفات عهده‌دار دیگران باشند و مدرنسیم را رقم بزنند.


در ایران این فلسفه با کمک عرفان از کثرت و شرک به وحدت در ذات / صفات و افعال رسید. تا کثرت در وحدت و وحدت در کثرت تجلی کند. اما در غرب این تجلی صفات در بعد اجتماعی به برتری طلبی یک قوم به عنوان قومی که می‌تواند تجلی صفات باشد انجامید و در واقع جنگ در بطن فلسفه ساخته شد. ((چنان‌که برتری قوم ژرمن را هگل مطرح کرد و هیتلر آن‌ را عملی کرد))


برای رهایی از جنگ در بطن فلسفه پوپر  سعی کرد در کتاب جامعه باز و دشمنانش کثرت گرایی بدون وحدت را مطرح کند که تبدیل به یک روش در تحلیل فلسفی شد.


کثرت در وحدت / وحدت در کثرت هم از وحدت گرائی افراطی یهودیان و مسیحیان جلوگیری می‌کند هم از علوم انسانی کثرت گرا که در قالب ملی‌گرائی تجلی کرده است.


این وحدت در فلسفه می‌تواند منجر به صلحی جهانی  شود که در حکومت جهانی امام زمان (عج تجلی می‌کند)


#خلاصه_کتاب:  تولید علم و علوم انسانی 

از دکتر #ابراهیم_فیاض

بخش سوم: مردم شناسی دینی فلسفه


فلسفه = دانشی بشری = تنشیم کننده دیگر دانش‌های بشر —» روش = منطق

فلسفه = محتوا / منطق = صورت —» نسبت فلسفه به بقیقه علوم بشری = نسبت منطق با فلسفه

دانش‌های بشری = محتوا / فلسفه صورت


مذهب —» جهان پدیداری (جهان‌بینی) —» تولید معنا

معنا در ذهن = تولید مفهوم —» چهارچوب بندی مفاهیم با فلسفه

—» فسلفه تابعی از دین / تنظبم کننده دین و دیگر دانش‌ها




تنظیم مذهب / دانش / فلسفه —» مردم شناسی دینی فلسفه

—» متاثر از فرهنگ —-» هر فرهنگ منطق حاکم بر خود را دارد —» فلسفه متفاوت دارد

محدود شدن فرهنگ‌ بوسیله فرهنگ غالب = ایجاد شائبه وجود منطق و فلسفه واحد


فسلفه غرب یکی از چند فسلفه —» از منظر کلام اسلامی = شرک صفاتی —» حاصل جدا شدن صفات الهی از ذات الهی (تکثرگرائی صفات / استقلال صفات از ذات)



پیش از زرتشت —» شرک ذاتی —» رودخانه / آتش و = خداوند

پس از زرتش —» شرک صفاتی —» انسان = تجلی صفات الهی —» رخنه در کلام یهود / خدایان و رب النوع یونان و .



شرک صفاتی —» شرک افعالی —» امانیسم = همه کاره و فعال مایشاء بودن انسان

—» ید الله مغلوله —-» مدرنیسم ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس» = جدایی دین از ت —» تجلی در رهبران قبائل و اشراف


در ایران برخود با این فلسفه (شرک صفاتی و افعالی) —-» توحید سه گانه (ذاتی / صفاتی/ افعالی)



فلسفه در ایران با کمک عرفان از کثرت به وحد رسید و در وحدت کثرت را حفظ کرد



کثرت گرایی فلسفی در غرب

* ذهن خود بنیاد—» فردی = برگزیدگی فرد

* قومیت گرایی—» برگزیدگی قومی (یهمود بر دیگران / یونان بر قوم بربر)—» یک قپم = تجلیی صفات الهی


کثرت گرایی فلسفی در غرب —» تاریخ سازی قومی (توضیح نقش بی‌بدیل یک قوم در تاریخ) = هگل و قوم ژٰرمن —» ایجاد جنگ در بطن فلسفه —» مخالفت با جنگ در فلسفه = کثرت‌گرایی بدون وحدت در علوم انسانی  = پوپر 


کثرت در وحدت / وحدت در کثرت

* جلوگیری از وحدت گرائی افراطی (یهودیان و مسیحیان)

* جلوگیزی از کثرت بدون وحدت (ملی‌گرائی افراطی)


—» صلح طلبی جهانی —» تجلی در ظهور امام زمان (عج)


#خلاصه_کتاب:  تولید علم و علوم انسانی 

از دکتر #ابراهیم_فیاض

بخش دوم: خلاصه مقاله اقتصاد اسلامی پیشرفت


عقلانیت اسلام آبرو و جان را در کنار مال محترم می‌شمارد بنابراین اجتماع محور است در مقابل عقلانیت متجدد که فقط ثروت را می‌بیند.


نتایج


عقلانیتی هدف گرا داریم که اخلاق را نیر مد نظر دارد در مقابل عقلانیتی که به ثروت تقلیل داده شده و دچار پوچی و بی‌اخلاقی است


رسانه محوری (با جنگ روانی و دروغ‌پردازی) + لذت محوری = انسان مسخ شده دیجیتال در غرب که از خود بیگانه است و با عقلانیت اسلام از آن دوری می‌کنیم



 در غرب جنگ برای پیشرفت جایز است و در اسلام جنگ تنها برای دفاع و برای دفع فساد جایز است



منبای اخلاق در اسلام 

*  عدالت = منبای امور اخلاقی—» بر اساس حسن و قبح —» فطری —» آرای مشهور/ عرفی

* ظلم = مبنای اموز غیر اخلاقی


مبنای عمل در غرب

*  عقل خود بنیاد —» انصاف = عدالت تقلیل یافته


تعریف عدالت

قرار دادن هر چیز در جای خودش —» فطرت می‌گوید که چیست —» نظر همگانی —» می‌تواند اخلاقی جهانی باشد


نتیجه عدالت؟ —» حفط نظام اجتماعی —» ملاک = زندگی مردم 

نتیجه ظلم؟—» نابودی نظام اجتماعی



گستره عدالت

* درونی = تقوی درونی

* بیرونی = تقوی اجتماعی = اقتصاد/ اجتماعی / فرهنگی / رسانه‌ای


هر دو بر مبنای توحید= فطری در مقابل شرک درونی و بیرونی

مارکسیسم = تقلیل عدالت به اقتصاد



عوامل اقتصاد

* اسلامی —» فطری —» مردم / کار

* غیر اسلامی—» عقل خود بنیاد —» نخبگان  (سرمایه و علم را در انحصار دارند)—» طراحی مکانیسم بازار برای حفظ همین رابطه

- نظری: فلسفه فردگرایی

- عملی: سرمایه داران



عقلانیت غیر اسلامی 

* فردگرا / اقتصاد محور —» تولید و مبادله ثروت بدون مبادله کالا = ربا = بانک—» سود برای اقلیت  و ضرر برای اکثریت


عقلانیت اسلامی

مبادله کالا —» مبادله کالا—» تولید ثروت



در اقتصاد اسلامی مهمترین مساله تفاوت قائل شدن میان ربا و بیع است

* ربا = کالا مبادله نمی‌شود = جنگ با خدا = ظلم = غیر فطری

* بیع کالا مبادله می‌شود


وقتی تبادل کالا مهم شد ابتدا باید کالایی برای مبادله باشد پس فرآیند تولید مهم‌می‌شود

* از نیروی کار کار ظالمانه کشیده نشود

* ربا وارد فرآیند تولید نشود 

این دو  می‌تواند افزایش ثروت نخبگان را موجب شود


در اسلام بین کار و ثروت کار مهم‌تر است —» سپد برای صاخب ثروت و کار و ضرر فقط برای صاحب ثروت است—» بانک وارد این فرآیند نشده  و فقط در صورت سود مشارکت می‌کند —» تعامل فاسد /ظلم


در غیراسلام

*  سود فقط با تورم ممکن است—» سود صاحب کار / سود صاحب ثروت

* عدم تورم —» ضرر فقط متوجه نیروی کار —» برای حل مشکل کمک به سیستم بانکداری —» سود مضاعف سرمایه‌داران



نیروی کار = محور—» تورم به وجود نمی‌آید/ بانگ برای جذب سرمایه به تورم دامن نمی‌زند

* در ضورت ضرر—» نیروی کار توان خریدش از بین نمی‌ورد —» رکود نمی‌شود —» ضرر برای صاحب ثروت



عقلانیت اسلامی—» عقلانیت اجتمعا محور —» بانکداری صنفی

* فرآیند تولید = مصالحه

* فرآیند توزیع = بیع

* فرآیند مصرف

—-» پیشرف همراه با عدالت # ظلم جنگ فساد


سرمایه محوری موجب تورم فقط قشر کاری را متضرر و ایجاد رکود می کند و رکود خود عامل ضرر بیشتر نیروی کار


#خلاصه_کتاب:  تولید علم و علوم انسانی 

از دکتر #ابراهیم_فیاض

بخش دوم: خلاصه مقاله اقتصاد اسلامی پیشرفت



عقلانیت اسلامی اجتماع محور است

 به این معنا که در کنار مال آبرو و جان را مبنا قرار می‌دهد. بنابراین هدف‌مند و اخلاق‌محور نیز هست.


چون عموم مردم را در نظر می‌گیرد عدالت مبنای اخلاق آن قرار  دارد که فطری و بر اساس آرای مشهور حسن و قبحی و عرفی است . عرف است که می‌گوید مصداق تعریف عدالت که هر چیز را در جای خود قرار دادن است» به چه ترتیب است و چون بر مبنی توحید است عدالت درونی یعنی تقوی فردی و عدالت بیرونی که تقوی اجتماعی (قتصاد/ اجتماعی / فرهنگی / رسانه‌ای) را شامل می‌شود.



اقتصاد اسلامی کار را مهم‌تر از ثروت می‌داند و برای همین مبادله و تولید ثروت بدون تبادل کالا حرام ربا و جنگ با خدا می‌داند

به همین منظور بانک‌داری صنفی (قرض‌الحسنه) را دارد. فرآیند تولید = مصالحه فرآیند / توزیع = بیع  و فرآیند مصرف آن بدون اسراف است



در مقابل عقلانیت غیر اسلامی اقتصاد محور است بنابراین  به پوچی (نهیلیسم) می‌رسد و اخلاقی نیز نیست. مبنای آن عقل خود بنیاد است که در بعد نظری فلسفه فردگرا و در بعد عملی سرمایه داری را بوجود می‌آورد چون علم و ثروت در دست نخبگان است آن‌ها فرآیند بازار را برای حفظ و انحصار آن طراحی می‌کنند. و عدالت نیز در مارکسیسم به اقتصاد و اخلاق به انصاف تقلیل پیدا می‌کند.


رسانه محوری (با جنگ روانی و دروغ‌پردازی) + لذت محوری = انسان مسخ شده دیجیتال در غرب که از خود بیگانه است 



چون ثروت را ارزش می‌داند تولید ثروت بدون مبادله کالا (ربا) را جایز می‌داند. و سرمایه را از نیروی کار مهم‌تر در نتیجه برای جذب سرمایه تورم تولید می‌کند و ضرر در این چرخه فقط متوجه نیروی کار است. در صورت رکود هم به سیستم بانکی کمک می‌کند و سود مضاعف به سرمایه داران می‌دهد.


در این چرخه مصرف کردن ارزش است و تعامل ظالمانه برای تولید ثروت  و حتی جنگ جایز است



#کتاب_بهتر

#خلاصه_بهتر



#خلاصه_کتاب:  تولید علم و علوم انسانی 

از دکتر #ابراهیم_فیاض

بخش سوم: مردم شناسی دینی فلسفه



عقلانیت اسلامی اجتماع محور است

 به این معنا که در کنار مال آبرو و جان را مبنا قرار می‌دهد. بنابراین هدف‌مند و اخلاق‌محور نیز هست.


چون عموم مردم را در نظر می‌گیرد عدالت مبنای اخلاق آن قرار  دارد که فطری و بر اساس آرای مشهور حسن و قبحی و عرفی است . عرف است که می‌گوید مصداق تعریف عدالت که هر چیز را در جای خود قرار دادن است» به چه ترتیب است و چون بر مبنی توحید است عدالت درونی یعنی تقوی فردی و عدالت بیرونی که تقوی اجتماعی (قتصاد/ اجتماعی / فرهنگی / رسانه‌ای) را شامل می‌شود.



اقتصاد اسلامی کار را مهم‌تر از ثروت می‌داند و برای همین مبادله و تولید ثروت بدون تبادل کالا حرام ربا و جنگ با خدا می‌داند

به همین منظور بانک‌داری صنفی (قرض‌الحسنه) را دارد. فرآیند تولید = مصالحه فرآیند / توزیع = بیع  و فرآیند مصرف آن بدون اسراف است



در مقابل عقلانیت غیر اسلامی اقتصاد محور است بنابراین  به پوچی (نهیلیسم) می‌رسد و اخلاقی نیز نیست. مبنای آن عقل خود بنیاد است که در بعد نظری فلسفه فردگرا و در بعد عملی سرمایه داری را بوجود می‌آورد چون علم و ثروت در دست نخبگان است آن‌ها فرآیند بازار را برای حفظ و انحصار آن طراحی می‌کنند. و عدالت نیز در مارکسیسم به اقتصاد و اخلاق به انصاف تقلیل پیدا می‌کند.


رسانه محوری (با جنگ روانی و دروغ‌پردازی) + لذت محوری = انسان مسخ شده دیجیتال در غرب که از خود بیگانه است 



چون ثروت را ارزش می‌داند تولید ثروت بدون مبادله کالا (ربا) را جایز می‌داند. و سرمایه را از نیروی کار مهم‌تر در نتیجه برای جذب سرمایه تورم تولید می‌کند و ضرر در این چرخه فقط متوجه نیروی کار است. در صورت رکود هم به سیستم بانکی کمک می‌کند و سود مضاعف به سرمایه داران می‌دهد.


در این چرخه مصرف کردن ارزش است و تعامل ظالمانه برای تولید ثروت  و حتی جنگ جایز است


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها